به نام خداوند جان و خرد
گل سرخم که در زندان شدی زرد گل سرخم که در زندان شدی زرد
گل زرد و گل زرد و گل زرد
بیا با هم بنالیم از سردرد
عنان تا در کف نامردمان است
ستم با مرد خواهد کرد نامرد همسر بیگناه و بیمارم در زندان وکیل اباد مشهد
نگاه چشم بیمارت چه خسته است کبوتر جان که بالت را شکسته است
کجا شد بال پرواز بلندت
سپید خوشگلم بالت که بسته است
گل زردم کجا گیرم سراغت
گل زردم کجا گیرم سراغت
امروز اول فروردین ۱۴۰۰ من صدیقه مالکی فرد همسر آقای سید هاشم خواستار نماینده معلمان آزاد ایران آمدم جلوی زندان وکیل آباد مشهد تا به همسر زندانی ام سلام کنم و روز اول سال را به او تبریک بگویم ولی از پشت دیوارهای بتنی و درهای آهنی نه ایشان صدای مرا می شنود و نه من صدای ایشان را، ولی از آنجایی که کائنات و هستی زنده است من می گویم و زنجیر وار حتماً صدایم به او خواهد رسید
اول فروردین ۱۴۰۰ صدیقه مالکی فرد